آسمان زیبای زندگی

آسمان زیبای زندگی

زندگی زیباست اگر آن را لمس کنیم.
آسمان زیبای زندگی

آسمان زیبای زندگی

زندگی زیباست اگر آن را لمس کنیم.

اول هفته

هفتمون امروز شروع شد..آخر هفتمون خوب بود،،،سرد بود هوا اما برای روزه گرفتن خوب بود خیلی سخت نبود دیگه...روز شنبه که تا عصری خونه بودیم بعد یک سر رفتیم مرکز خریدی که همیشه پاتوقمونه یک چرخی زدیم و یک کمی خرید های گوگولی مثل دو تالیوان و قوری ست جدید خریدیم، منم تو اسپریت یه شلوار دیدم هم قیمتش هم تن خورش عالی بود.خرییدم اما چه سایزی؟ خودمم باورم نمیشد،،منی که قبلا ها جین به سایز ۲۹ میپوشیدم (وحتی گاهی عدد ۳۱ رو هم به خاطر میاورم)،سایز ۲۶ روخریدم،یعنی لذتش دیگه قابل وصف نبوددیگه....کلا شلوار جین جدید میخواستم، قبلیا به زور کمر وایمیستند....خلاصه دیگه  با دستان پر برگشتیم و برای افطاری هم چون هردومون هوس آش کرده بودیم و رشته آشی نداشتیمو توسط آش دوغ یک افطاری بسیارشیکی ساختیم،،،،دیروزهم که یکشنبه بود، سلیقه ای به خرج داده و باهم(مدیونید فکر کنید من بیشتر از مک کار کردما ۵۰–۵۰ دقیق) کابینت هامونو خالی کرده و دباره مرتب چیدیم...عصرشم رفتیم پیاده روی به پارک همیشگی و موقع برگشت هم گردو و بادوم خریدیم...افطار دیشب هم ادامه آش دوغ بود و جالب اینکه به همین منوال امشب هم شاممان آش دوغ و ماکارونی شب اول میباشد (کلا اهل اسراف نیستیم! بعله)....

از اونجایی که جمعه یک ددلاین دارم برای همین فصل کتاب که داریم مینویسیم، این روزها درگیرم و هرروز پا به پای مک به دانشگاه اومده و با حودش برمیگردم بلکه تموم شه،،،هرچی میخونم میفهمم چقدر نمیدونم!از طرف دیگه هم جمعه تولد مک هستش و من که میخواستم با اپل واتچ سورپرازش کنم بسی ضایع شدم چون هنوز در کشور پیشرفته ما نیومده! بنابراین پس از کلی مخفی کاری مجبور شدم رک و راست بهش بگم که این هفته بریم آلمان که هم برادرت اینا رو ببینیم(برادر مک و خانمش تازه اومدن یک شهر نسبتا نزدیک به ما تو آلمان) و هم اپل واچتو بخریم، در ان هنگام بودکه نیش مک باز شده و با سفرمون دقیقا در همین هفته موافقت کرد.هیچی دیگه شنبه تا دوشنبه ایشالا آلمانیم واما هنوز باید با کیک و نقاشی و تزیینات تولد سورپرایزش کنم و همه اینها زمان میبره...اونم متاسفانه شب تولد منتظره یعنی پنجشنبه کاری من سوت میشه اما من از طرف دیگه فرصت نمیکنم،،،نمیدونم شاید همون جمعه کارا رو کنم،،،نمیدونم هنوز،،، راستی ب اینا هم فردا دادگاه دارن،،،احتمالا با وکیل میره و احتمالا یکی از دایی هام هم همراش میره..کاش خدا براش بهترنو بخواد...

در حین پیاده روی دیروز بارانی...من و رامبراند!



کابینت ما بعد از نظافت:


افطار روز چهارم...


افطار روز سوم...


شروع آخر هفته...

امروز شنبه است روز سوم ماه خدا. دیروزم گرفتیم روزه و برای من از روز اولم راحتتر بود اما خدایی خیلی طولانیه...دیشب ولی تا سحر که ۲:۱۰ هستش بیدار موندم و با یک سیستمی آهسته و پیوسته خوردم که یهو پر نشم و اتفاقا هم اثر کرد و عالی بود...خدا رو شکر ماه رمضون امسال احساسم کلا عالیه، دارم حال میکنم باهاش دیگه...از دیشب سفرمونم عکس گرفتمو میذارم اینجا...امروزم که ویکند شروع میشه ببینیم چه پلنی میکنیم دیگه،،احتمالا صبح کارامونو کنیم و عصری یه سر بریم بیرون...

شروع ماه رمضان و تغییر پلنها

سلام،

خدا رو شکر دیروز رو با موفقیت روزه گرفتیم و میریم که ایشالا امروزم بترکونیم اولش فکر میکردیم خیلی ظلم که ما فقط بین اذان مغرب و صبح ۳٫۵ساعت فاصله داریم اما دیشب بهمون ثابت شد ادم فقط یکی دو ساعت اول میتونه بخوره اونهم نه مستمر و بعدش دیگه اضافست!!! تازه من امسال با خودم قرار بسته بودم که سر افطار پرخوری نکنم چون به نظرم مفهوم و قداست روزه میره زیر سوال،،،هدفشو کلا خراب میکنم با این کار،،،اما متاسفانه دیشب خیلی راضی نبودم،،،البته بگم که از سالهای قبل بهتر بودلااقل قدرت حرکت داشتم بعد شام! حالا امشب ایشالا از پرخوری دیشب هنوز سیرم هرچند که هنوز ۹ ساعتی باقیست!!! اینم بگم که امسال تخم شربتی رو هم به آبی که دم سحر میخورم اضافه میکنم و بجز خواص فوق العادش، ملین هست و همینطور مدت طولانی سیر نگه میداره...حالا خاکشیر رو هم از امشب....دیشب ایقدر افطارمون هول هولکی شد عکس نتونستم بگیرم اما ایشالا فردا عکس سفره امشبمونو میندازم... 

 اگه بخوام از این مدت بگم که به بهونه خرابی بلاگفا منم وبلاگ نوشتن رو کلا پیچوندم! خیلی خوب بود و همه چیز تحت کنترل...دو تا نقاشی تموم کردم،،،عکسشو میذارم،،،یه سفر دو نفره داشتیم به میلان و ونیز که عالی بود مخصوصا ونیز که یک شهر رویایی به نظر من.با همه مسافرت هام فرق داشت،،پاریس که این همه تبلیغ میککند به ناخن کوچیکه ونیز هم نبود،،خلاصه که دلم نمیومد ترک کنم اونهمه زیبایی و تاریخ و معماری و هنر رو...اما مجبور بودم! راستی یک سوتی دادیم موقع پرواز که از خجالت به کسی تعریفش نکردیم،،،یعنی خیلی بده ولی خودمونم نمیدونیم چرا یهو اونقدراسکول شدیم!

ما ساعت پرواز رو از ۸صبح به ۸شب تغییر دادیم تو ذهنمون!!! هیچی دیگه ساعت ۸شب با اعتماد به نفس کامل رفتیم فرودگاه و دیدیم کارت پروازمون کار نمیکنه...فقط خدا خواست و شانس آوردیم برای یک ساعت بعدش هموم ایرلاین به میلان باز پرواز داشت و جا هم داشت ...اما حدود ۴۰۰یورو مجبور شدیم پیاده بشیم و پرواز رو بگیریم دیگه چون اگه کنسل میکردیم کلا همه هتلها و پرواز برگشت و اینا که حدود ۸۰۰ یورو بود از بین میرفت...برا همین اولش با حالگیری رفتیم اما خدا رو شکر اینقدر از فرداش بهمون خوش گذشت که اون مسئله رو کلا فراموش کردیم

دیگه اینکه ازکارای دانشگاهم که این روزها مشغولم حسابی...استاد خانم پیشنهاد نوشتن یک فصل کتاب بهم داده که با یک پسره پست داک تو گروهمون شروع کردیم و خانم هم قراره ناظرباشه دیگه و بخونه و گیربده ! مقاله هامم کمکم داره میخونه با اون وسواس عجیبش معلوم نیست چقدر میخواد طول بده.یک مقاله هم از نیچرز به فارسی ترجمه کرده بودم  وبه جورنال رازی تو ایران فرستادم درحال داوری هستش که اگه خدا بخواد چاپ بشه،،،خیلی خوب میشه...اما هنوز برای هیچ شغلی اپلای نکردم چون فعلا عجله نکنم بهتره،،،تا یکی دو ماه وقت دارم....

از پروسه سلامت هم بگمکه خدا رو شکر تا قبل ماه رمضون عالی بوده،،،هم ورزشهامو دارم هم آهنگهای زومبا رو تمرین میکنم اما فعلا برنامه ای برای مربی شدن ندارم،،فکر کنم تعریف کردم که مدرک مربیگری زومبامو گرفتم...حالا هم باید با خودم تمرین کنم که برم یک کلاسو شروع کنم، تمایل دارم اول یک کلاس تو ایران بگیرم تا راه بیفتم و بعدش اینجا،،حالا تا ببینم دیگه، یه سری ورزش هم مدتی شروع کردم از یک دختر معروف استرالیایی به نام کیلا Kayla Itsines  که از نوع ورزشهای HIIT  هستش و واقعا موثره...فعلا با ورژن رایگان شروع کردم ولی ان شالا بعد ماه رمضون ورژن های بعدی تمریناشو میخرم.خلاصه خرج کارهای ورزشی بالا رفته دیگه! باید یک سری هم لباس و نیم تنه و ازاین چیزا بگیرم،،،یک فیت بیت هم دوست دارم داشته باشم...راستی سیستم سلامت خوری هم ادامه داره و خدا رو شکر خوب پیش رفتم... یک مدت هم دو ماهی کالری شماری کردم اما دیگه الان حدودش دستم اومده وخودم دیگه حواسم هست که چقدر باید خورد...هم تو روحیم تاثیر کرده م بدنم،،،با تغذیه و ورزشها کم کم سیکس پک هم بیرون داره میزنهتو اینستا گرام هم عضو این بچه های چالشی شدم که خودش خیلی روحیه میده و تو انگیزه برای رژیم خوبه...عکس غذاها و ورزشهاشونو میذارن و چالش میذارن باهم،،،کلا باحاله..مخصوصا برای من که اینجا دوستی ندارم خوبه...امیدوارم تو ماه رمضونم ورزشها رو پیگیری کنم که بدنم نیفته...

از ب اینها م که بخوام بگم باید بگم ب تصمیمشو گرفته و میخواد تمومش کنه،دارهذ برای ایلتس میخونه و اگه خدا بخواد میخواد بیاد اینور...دختره هم بابت مهریه شکایت نکرده و اینبار ب شکایت کرده برای حق عددم تمکین و اینا حالا این هفته دادگاه دارن تا ببینیم چی میشه دیگه....اما مسئله مهم اینه که خودش و همه ما پذیرفتیم که تموم بشه...

همین دیگه خیلی حرف زدم،،،اینم بگم که دیروز اینجا برای پوستم دکتر رفتم و بهم لوسیون و قرص داد که قرص رو از بعد ماه رمضون ان شالا شروع میکنم،،،قرصش یکم عوارض داره اما دیگه قبول کردم شروع کنم برای شش ماه تا ببینم اثر میده یا نه....فعلا همینا،،،دیگه برم سرمقاله خوندن...این روزها سعی میکنم بیشتر بنویسم،،،

اینها نقاشی های جدیدم هستند...






نمونه غذاهای سالم روزهای گذشته:اولیش مرغ برگر خانگی:کاملا سالم وخوشمزه


ایشون اوتمیل یا جودوسر با شیر پخته شده...



ایشونم سالاد میکس و آووکادو...


امسال عاشق ماه رمضان شدم...رمضان مبارک...

از چندین روز یا هفته پیش منتظرشم که بیاد و اشتیاق وصف نشدنی امسال براش دارم...خدا رو شکر میکنم که توان روزه گرفتن رو در ما گذاشته و امسال از روزه لذت میبرم،،،مطمئنم همونطور که قلبم اطمینان داره برکتهای این ماه هم برامون میاد همینجور هم که هنوز شروع نشده چند چشمه دیدم،،،خدا رو با تمام وجود سپاسگزارم...

سلام

سلام،

من وبلاگ قبلیم به همین آدرس در بلاگفا بوده اما چون بلاگفا مشکل پیدا کرده به این مکان نقل مکان میکنم  و بقیه نوشته های قبلیمو هم به اینجا میارم. فکر کنم کلا بلاگ اسکای بهتر باشه...فعلا...